آخرین صاحب لوا
آقای مهربانم سلام
انشا الله همیشه سالم باشید و سایه ی لطفتان از سر ما کم نشود.
حال ما که خیلی بد است و اگر فکری به حالمان نکنید از دست می رویم
نامه هایم هم تکراری شده و دیگر دستم هم برای نوشتن به خاطر تو عجله ندارد
قبلا هر وقت می خواستم برای شما بنویسم دستانم می لرزید ولی الان دیگر نمی لرزد چون که حجب و حیا اش کم شده ستی که برای شما نلرزد دست نیست
آقا دل ما که دل نیست گل است ، پس به گل ما نیگاه کن
آقا در این قحط ایمان ، خوشحال بودیم که حد اقل هفته ایی یک بار در دعای ندبه شما را می خواندیم! اما انگار از بس از دست ما ناراحتید که حتی دیگر اجازه ی ندبه را هم نمی دهید!کم لیاقت شده ایم
آقا ! رهایمان نکن چرا که سخت منحرف شدیم و نیاز به تو داریم
آقا نگذار قلوبمان از عشق تو خالی شود البته خالی که بود ما ادعایی نداشتیم فقط به دادمان برس که خالی تر نشود
قلب ما را لایق محبت خود بدان و این گدا را رد نکن.
دلها همه شکسته است !!!!
آقا جان عده ای انقدر در هوسرانی های خود پیش تاخته اند که تو برای آنان تصویر مبهم و حتی برای عده ای افسانه شده ای
بیا تا ما تو را به آنها نشان دهیم و بگوییم ما راست می گفتیم،بیا و از دشمنان محارب اسلام انتقام بگیر تا دل های ما خنک شود تا کی ببینیم این همه ظلم و ستم را؟؟؟
آقا ما امید داشتیم وقتی تو بیای در رکاب تو باشیم ولی انگار در خیال بافی هم اسراف کردیم !تو این گدا را از بابت توهم بالایش ببخش! در همین جا به شما می گویم که فقط بیا ! ما که لایق در رکاب بودنت را نداریم اما شاید عده ای هنوز باشند که وقتی اسم مبارکت می آید قلبشان می تپد آقا به خاطر آنان بیا
آقا ما دوست داریم با تو باشیم گرچه تو ما را نمی خواهی ولی ما دست بردار تو نیستیم
انقدر صدایت می کنم که بالاخره صدایم را بشنوی
ای یا بن الحسن بیا